خرید و دانلود تحقیق كوسه خال خالی

درمورد كوسه خال خالي در گوشه اي از اقيانوس بزرگ كوسه اي زندگي مي كرد . كوسه به علت خال هاي زيادي كه داشت ،همه او را كوسه ي خال خالي صدا مي زدند.

نزديكي هاي عصر بود كه كوسه با خود گفت :از بس ماهي خوردم حالم از هر چه ماهي كوچك ،بزرگ است بهم مي خورد.

حتما در اين دريا بزرگ چيزهاي ديگري بغير از ماهي هم وجود دارد و بعد آهي كشيد .

گفت :بهتر است پيش پدربزرگ بروم از تجربيات او استفاده بكنم هر چه باشد پدر بزرگ سن سالش بيشتر از من است .

و بعد شنا كنان رفت تا پدربزرگ را ببيند . پدر بزرگ مثل هميشه در حال چرت زدن بود . با ديدن نوه خود گفت: صبح به اين زودي اينجا چكار داري نوه ي عزيزم

كوسه گفت: صبح زود ، پدر بزرگ چشمهايت را باز كن الان ديگر از عصر هم گذشته پدر بزرگ گفت: چي گفتي

كوسه ي خال خالي گفت: پدر بزرگ نگاهي به دوربرت بيانداز همه مشغول كار،تلاش هستند ، شما مثل هميشه در حال چرت زدن ،خوابيدن هستيد.

پدر بزرگ نگاهي به اطراف خود كرد و بعد در حاليكه خجالت مي كشيد سرش را پايين انداخته بود با شرمندگي گفت:بله درسته البته خودت مي داني من ديگر خيلي پير شدم و دوست دارم همه ي وقتم را در خواب باشم ، بگو ببينم با من چكار داشتي؟

كوسه خال خالي با صدايي آرام گفت: از بس ماهي خوردم رنگ رويم مثل اين ماهي هاي احمق شده

پدر بزرگ گفت: كدام ماهي ها؟

كوسه ي خال خالي گفت: اين ماهي ها و بعد دستش را دراز كرد و گفت : اين ماهي سفيد ، ماهي صاف،اره ماهي  كوسه ي خال خالي صدا زد

خرید و دانلود تحقیق كوسه خال خالی

[dlbox title=”مشخصات فایل” link=”#” type=”docx.” size=”0.768 مگابایت” pass=”ندارد” page=”3 صفحه”]